آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

رنگین کمون زندگی ما آرنیکا

نازنین من 7 ماهه شده

      کودکی بازیگوش نازنینی باهوش  چشمهای مشکی   پوستی مهتابی   گیسوانی چون شب بی مهتاب   که نسیم خوش او دلها برده زکف   آری آری آری   دوستش میدارم    قهقهه های قشنگش که همه مستانه   حاکی از سر درون خوش اوست     دوستش میدارم  من که خود میدانم     او یقین سهم من است   از بهشت خاکی نازنین من وارد 8 ماهگی شدی مبارکت باشه گلم شیرین تر از همیشه شدی ... دخترم عزیز مامان.. زیباترین من ر...
19 آبان 1392

تاب تاب بازی

آرنیکا از کادوی تابش خیلی استقبال کرد و خوشش اومد ... ممنـــــــــــــــون خاله سعیده جون از کادوی خوبت چیه قوری جون چرا ناراحتی ؟ میخوای توام تاب بازی کنی؟ پس بیا توام سوار شو ..   یوااااااااش آی آی خوب بشین دیگههههه آهاااااان حالا شد تا تاب عباسی خدا ما رو نندازی   ...
19 آبان 1392

عکس عکس عکس

دختر خوشگل مامان ، شیرین عسلم ، آب نبات من ممنونم ازت که به زندگی ما قدم گذاشتی  ممنونم ازت که شیرینی زندگی مارو صدچندان کردی زیبای من فرشته من نازدونه من دوستت دارم بی نهــــــــــــــــــــــــــایت     ســــــــــــــــــــلام مامانی دالـــــــــــی موشه                                                                بعد از 8 ماه تازه یادت افتاده ببینی این چیه خانمم؟؟!! بده من بهت بگم چه جور...
19 آبان 1392

جشن دندونی

                           آرنیکا داره یه دندون              قند میخوره از قندون فرشته مهربون                     آورده براش یه دندون آش بخورید نوش جون            آش دندونی آرنیکا جون     بالاخره جشن دندونی آرنیکا جونیو 92/7/25 برگزار کردیم ایشالله جشن فارغ التحصیلیتو برات بگیرم خورشیدم خیلی دوست داشتم جشنت با تم دندونی باشه گلم برای همین با وجود شیطنتهای شما برات همه رو طراحی کردم حدود دو هفته ای طول کش...
19 آبان 1392

8 ماهگی گلکم

    بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما  تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز  از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزار سال همین جشن و بگیریم به خاطر وجودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی نازنازی مامان هشتمین ماه تولدت مبــــــــــــــــــــــارک فدای شیرینترین دختر دنیا بشم من ... قلقلی من این روزا کلی به قندک باز...
7 مهر 1392

اولین سرماخوردگی

عسل من ، ماه من ، زیبای من ، دردونه من دیگه هیچ وقته هیـــــــــــــــــــچ وقت مریض نشو مامانی گلم امروز بالاخره بعد از 11 روز سرماخوردگی یک کم بهتر شدی واااااااای که چه قدر سخت بود از عذاب کشیدنت داغون شدم عزیزم از این که همش بی اشتها بودی و هیچــــــــی نمیخوردی  از اینکه همش بینیت کیپ بود و بلد نبودی فین کنی از اینکه همش سینت خس خس می کرد و بلد نبودی یک سرفه درست حسابی کنی از همه بی تابیهات داغون میشم مامانم امیدوارم دیگه هیچ وقت این مریضیا در خونه ما رو نزنه همیشه سالم و سلامت و خوشمزه خودم باشــــــــــــــــــــــــــــــــــی اینم ژست جدید امروز ...
25 شهريور 1392

برای اولین بار

امروز میخوام چند تا اتفاق که برای اولین برات افتاده رو بگم هفته دیگه عروسی پسر دایی بابا مهدی دعوتیم و تصمیم گرفتم برای گوگولیه نازم برم طلا بخرم تا حالا چند بار با مامانی الهه رفته بودم پاساژ قائم ولی هیچ سرویس ستی پیدا نکرده بودم که خوشم بیاد بالاخره دیروز برای چندمین بار رفتیم به طلا فروشیهای اونجا سر زدیم و برات خریدم و این جوری شد که آرنیکا خانم اولین سرویس طلاشونو خریدن  اتفاق دوم که برای اولین بار افتاده اولین خرابکاری آرنیکا خانومه بعلههههههههه عکسها کاملا گویای حادثه هست این من این آرنیکا و در آخر هم این خانوم که شاد و سرمست از دستگلی که به آب دادن و اما اتفاق سوم که خیلیم دلخراشه...
11 شهريور 1392

اولین مروارید آرنیکا

عزیزکم بالاخره اومــــــــــــــــــــــــــــــد                                    ماه من بالاخره دو تا مرواریدای خوشگلت بعد از 1 ماه ونیم اذیت و آزار و خارش دراومد مبارکت باشه ماه من سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام    میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواشو بی صدا شدم جزو کباب خورا    ...
11 شهريور 1392