آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

رنگین کمون زندگی ما آرنیکا

قدمهایت استوار نازنینم

عشق کوچک من! بالاخره مامان شاهد قدمهای مستقل تو شد هورااااااااااااااااا عزیز دل مامان! نور چشمم! آرنیکای من! بالاخره روز 93/1/29 روز تولد حوریه جونی درست زمانیکه 1 سال و 2 ماه و 24 روزه بودی تونستی با پاهای کوچولوت اولین قدمهای لرزان و سست رو به تنهایی برداری مبارکت باشه رنگین کمون زندگی ما.. مامانی نمی دونی چه قدر منتظر دیدن همچین لحظه ای بودم  یادش بخیر وقتی 5 ماهه بودی دوست داشتی بشینی و نمی تونستی باید دورتا دورت رو بالشت میذاشتیم تا بتونی چند دقیقه بشینی ولی حالا میبینم دخترم داره بزرگ میشه و خودش میتونه قدم برداره ممنونم خدای من که میتونم شاهد بزرگ شدن دخترم باشم ... قدمهایت استوار خورشیدکم و راه زندگیت همیشه هموا...
8 ارديبهشت 1393

اولین سرماخوردگی

عسل من ، ماه من ، زیبای من ، دردونه من دیگه هیچ وقته هیـــــــــــــــــــچ وقت مریض نشو مامانی گلم امروز بالاخره بعد از 11 روز سرماخوردگی یک کم بهتر شدی واااااااای که چه قدر سخت بود از عذاب کشیدنت داغون شدم عزیزم از این که همش بی اشتها بودی و هیچــــــــی نمیخوردی  از اینکه همش بینیت کیپ بود و بلد نبودی فین کنی از اینکه همش سینت خس خس می کرد و بلد نبودی یک سرفه درست حسابی کنی از همه بی تابیهات داغون میشم مامانم امیدوارم دیگه هیچ وقت این مریضیا در خونه ما رو نزنه همیشه سالم و سلامت و خوشمزه خودم باشــــــــــــــــــــــــــــــــــی اینم ژست جدید امروز ...
25 شهريور 1392

برای اولین بار

امروز میخوام چند تا اتفاق که برای اولین برات افتاده رو بگم هفته دیگه عروسی پسر دایی بابا مهدی دعوتیم و تصمیم گرفتم برای گوگولیه نازم برم طلا بخرم تا حالا چند بار با مامانی الهه رفته بودم پاساژ قائم ولی هیچ سرویس ستی پیدا نکرده بودم که خوشم بیاد بالاخره دیروز برای چندمین بار رفتیم به طلا فروشیهای اونجا سر زدیم و برات خریدم و این جوری شد که آرنیکا خانم اولین سرویس طلاشونو خریدن  اتفاق دوم که برای اولین بار افتاده اولین خرابکاری آرنیکا خانومه بعلههههههههه عکسها کاملا گویای حادثه هست این من این آرنیکا و در آخر هم این خانوم که شاد و سرمست از دستگلی که به آب دادن و اما اتفاق سوم که خیلیم دلخراشه...
11 شهريور 1392

اولین مروارید آرنیکا

عزیزکم بالاخره اومــــــــــــــــــــــــــــــد                                    ماه من بالاخره دو تا مرواریدای خوشگلت بعد از 1 ماه ونیم اذیت و آزار و خارش دراومد مبارکت باشه ماه من سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام    میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواشو بی صدا شدم جزو کباب خورا    ...
11 شهريور 1392
1