آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

رنگین کمون زندگی ما آرنیکا

دوازده ماهگی آرنیکا

عشق کوچولوی من! میوه یک ساله من! عسل دل مامان! بالاخره بعد از 20 روز تونستم بیام برات از روزهامون بنویسم. این ماه روزهای قشنگ برفی رو پشت سر گذاشتیم که باعث شد تنوعی تو حال و هوای کسالت بار زمستون بده. با هم از پشت شیشه بارش بلورهای زیبای برف رو شاهد بودیم و تو گوله برفی من اولین برف زندگیت رو هم دیدی. زیبای من امیدوارم قلبت همیشه به سفیدی بلورهای برف باشه و هیچ وقت لکه زشت سیاهی روش نشینه. ماه من ! از دیشب سرما خوردم و مشامم کیپ بود از بوی تو محروم شده بودم از همه مهمتر نمیوتونستم اون طور که همیشه تمام وجودت رو غرق بوسه می کنم لمست کنم آخه میدونی لمس لطافت پوست تو دلنشین ترین حسیه که دارم.و عطر وجود تو خاص ترین بویی که هیچ وقت از بوییدنش سی...
3 اسفند 1392

تولدت مبارک ماه زیبای من

                                                                                                                                                                   شکفتن گل زیبایم در دشتی از یاس های مهربانی با آرزوی روش...
9 بهمن 1392

آرنیکا در یازده ماهگی

گل باغم نازنینم یادگار بهترینم از تو شد زیبا بهارم ای دوچشمانت امیدم ریشه ام خواهم بمانی ای تو برگ زندگانی ای تو سهمم از جوانی روزهایت زیبا باد ای تو هدیه از خدایی  زیباترین من! خورشید خانم! امروز 11 ماه و نیمه شدی و کلی پیشرفت کردی هم پیشرفت های حرکتی هم ادراکی هم قدییییییییییی هورااااااااا قدت کلی پیشرفت کرده بالاخره از 71 رسیدی به 75 ولی متاسفانه وزنت به لطف دندونای محترم که یکی پس از دیگری دارن میان بیرون و سرماخوردگی لعنتی که دو هفته درگیرش بودییییییییم هییییییییچ تغییری نکرده یعنی همون 10 مونده  عزیزترینم دندونای بالاییت 9/25 دراومد و...
25 دی 1392

نامه ای برای خورشیدکم!

    آرنیکای زیبای من!خورشیدکم!امروز درست دو هفته مانده به تولدت باورم نمیشه که یک سال گذشت انگار همین دیروز بود که من صدف تو بودم و تو مروارید من ... انگار همین دیروز بود که مرواریدم رو به دریای پرتلاطم این دنیا سپردم تا جایی بیرون از من نفس بکشه و بیرون من بباله. آرامش من! یک ساله که هر طلوع چشمای زیبای تو به روی من باز میشه و یک ساله تو تموم لحظه های من و بابامهدی شدی ... آرنیکا مامانم کاش می تونستم تمام اون چیزی که میخوام رو به زبون بیارم فقط همینو بگم وقتی برای اولین بار دیدمت بهترین لحظه زندگیم رقم خورد حتی اینو توی فیلمی که همون موقع داشتن ازم میگرفتن هم گفتم... یادش بخیر روزای اولی که به دنیا اومدی حتی تو...
22 دی 1392

آرنیکا در 10 ماهگی

سلام خوشگل مامان مامانی ببخشید که ایندفعه انقدر دیر اومدم سراغ وبلاگت  آخه شدیدا درگیر تدارکات عروسی خاله هدیه شدیم چون قرار شد عروسی رو دو ماه جلوتر یعنی 14 اسفند بگیرن منم که بهش قول دادم براش تابلو نقاشی بکشم دیگه با وجود شما وروجک بلا به نظرت وقتی میمونه برای اینکه به اینجا هم سر بزنم؟؟؟؟ اما این روزای شیرینک من ... هر چه قدر بگم خوردنی و شیرین شدی کم گفتم منم همش در حال خوردنتم ببخشی که انقدر ماچ ماچوت میکنم خوب به من چه مامانی میخواستی انقدر خوشمزه نباشی همش در حال کنجاوی هستی خدا نکنه یک لحظه ازت غافل بشم یه دسته گلی آب میدی         اگه روی زمین باشی هر ...
24 آذر 1392

بابا جون تولـــــــــــــدت مبــــــــــــــارک

دیشب تولد بابا مهدی جون بود ... بابا جون باش و با بودنت باعث بودن ما باش از ته ته قلبمون دوستت داریم مرد زندگی ما تولدت مبــــــــــــــــــــــارک " alt="" /> بابا جون اولین کلمه ای که یاد گرفتم بگم بــــــــابـــــا بود  " alt="" />     " alt="" /> اینم اولین ناهار 30 سالگی بابا               ...
22 آذر 1392

سالگرد ازدواج و تولد مامان

امروز هوا دوباره حس قشنگی داره نم نم عشق و مستی از آسمون میباره بعلــــــــه روز تولده مامانــــــــــــه     امروز یک سال از با تو بودن میگذره عسلم پارسال این موقع تو دلم بودی امسال تو بغلم خدایا شکرت البته این پستو با دو روز تاخیر مینویسم      اما امروز غیر از تولد سالگرد ازدواج مامان و بابا هم هست ... برا همین آرنیکا گلی پیش مامی الی  موند تا برای اولین بار بعد از اومدن شما ما دوتایی بریم بیرون     ...
26 آبان 1392

9 ماهگیت مبارک عسلـــــــــــــــــــم

پرنده کوچک خوشبختی از تو ممنونم  که شانه مرا برای آرمیدن برگزیدی به لطف وجود آسمانیت امروز با اولین بارش باران پاییزی نهمین ماه زمینی شدنت رو جشن میگیریم     وزن 9700 قد 71 دور سر 45                                                                     ...
26 آبان 1392

دوستت دارم کودکم، کوچکم

سلام خوشگلم  عزیزترینم زیباترینم فدای تک تک نفسهات بشم امروز دقیقا نه ماه و 16 روزه شدی متاسفانه دیروز دوباره سرما خوردی مامانی بمیرم برات مگه نگفتم که مواظب خودت باش مامان میمیره مریضیه تو رو ببینه  فرشته کوچولوی من خیلی شیطونک بلا شدی همه جا رو با روروئکت میچرخی و میگردی و به هم میریزی هر جا من میرم دنبالم میدوی حتی حمامم که میرم میای پشت در حموم در میزنی  عاشششق اینی که بشینی جلوی یک کشو و هر چی توشه با اون دستای کوچولوی خوردنیت بریزی بیرون فدای این کنجکاویات  علاقه شدیدی به سیم برق داری دوست داری هر چی سیم برقه از تو پریز بکشی بیرون که من همرو با چسب چب...
21 آبان 1392