آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

رنگین کمون زندگی ما آرنیکا

عزیز دلم 2 سال و 8 ماهه میشه

1394/7/6 14:11
نویسنده : مامان هانیه
762 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عزیزترینم!  سلام به گل خوشبویی که با لبخندش زندگی میکنم! از نفسش آروم میگیرم و با امیدش زنده هستم.

نور امیدم ! هستی من! روزت مبارک

من یه مامانم.....

از اینکه میبینم دخترم روزبروز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست حس خیلی خوبی دارم.... وقتی دخترمو نگاه میکنم و قد و بالاشو میبینم ذوق میکنم و دلم ضعف میره ... وقتی دخترم سلامته و خوشحال همه چی یادم میره.... یادم میره که خیلی وقته برای خودم وقت زیادی ندارم ....اما از اینکه تمام وقتم صرف رسیدگی به تو زیبای من میشه یه جور خاصی خوشحالم ....خیلی وقته که نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا آخرش بخورم همیشه بابا مهدی بهم میگه تو اول غذاتو بخور بزار اونم خودش غذاشو بخوره بعد تو بهش بده اما من میگم اینجوری به من بیشتر مزه میده و وقتی تو غذاتو میخوری انگار خوشمزه ترین غذاهای دنیا رو خوردم

خیلی وقته نتونستم کتاب مورد علاقمو بخونم ... اما وقتی با عشق با تو حرف میزنم و تو به چشمانم زل میزنی و برات کتاب میخونم عاشقانه ترین متن ها رو خوندم

خیلی وقته ....

خیلی وقته ....

خیلی وقته ....

همه این خیلی وقته ها رو با اینکه گاهی خیلی برام سخت بوده گاهی خیلی دلم برای خودم تنگ میشده و میخواستم برای خودم باشم ولی با یک لبخندت عوض نمی کنم عزیز دل مامان

دلم ضعف میره برای دنیای مادری دنیایی که متعلق به خودت نیستی همه جا حضور کسی رو احساس مینکی که آنقدر بی پناه است که آغوش تو آرامش میکند.

آنقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند.... آنقدر ضعیف است که گفتار و اندیشه تو رشدش می دهد

مادری را دوست دارم ...... چون به بودنم معنا میدهد

و یادم میدهد هزار بار بگویم " جانم" کم است برای شنیدن " مادر " از امانت خدایم

مادری را دوست دارم ......

 هرچند در آینه خودم را نمیبینم 

آن زن خسته ... ژولیده و کم خواب در قاب آینه را تنها وقتی میشناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد و با خنده از من میخواهد که عکسی دو نفره بگیریم و مرتب از من میپرسد مامان چرا الان میخندی؟ مامان چرا اخم کردی ؟ ناراحتی؟ چرا چرا چرا ؟ چراهایی که هیچ وقت تمامی ندارد.... و آنوقت هست که من زیبا میشوم و زیباترین دختر را دارم 

مادریم را خیلی دوست دارم

از تو ممنونم زیباترین راز هستی من

دلبندم روزت مبارک

تئاتر ببر کم عقل

روز آخر ترم اول کاردستی خودتو درست کردیم یعنی تو خوابی و من با مداد شمعی دور تا دور تورور نقاشی کشیدم بعد برات مو و لباس و... گذاشتیم

فارغ التحصیل شدی عشق من

آب بازی عشق اول و آخر آرنیکا

خونه مامان اعظم وبازیهای کودکانه

پرنده خوشبختی برای اولین رفته زیارت اما رضا

کاردستی ساخت خود نیکا عروسک زیبا

اینم جشن روز کودک

خلاقیتهای ما در خانه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مینا
21 مهر 94 8:24
سلام عزیزم خدا حفظش کنه همیشه سلامت و شاد باشه
مامان زهرا جون
29 مهر 94 23:49
عزیززززززززم چه خوشکل خانمی .حاج خانم شدی عزیزم زیارت قبول.الهی همیشه به شادی.بووووووس
مریم
30 آبان 94 7:58
سلام ، تروخدا عکسای جدید نیکا رو بزارین ببینمش من هر روز میام میبینم