29 ماهگی آرنیکا
گل همه رنگش خوبه بچه زرنگش خوبه
تو کتابا نششته تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوااابه جاش توی لختخوابه
ای تنبل بیچارههه هیشکی دوست ندااااره
سلام عروسک من! گل خوشبوی من ! گوله نمک من این روزا با هم دیگه میریم کارگاه مادر و کودک برای خودت دوست پیدا کردی و کلی لذت میبری از خانومتون که اسمش خاله نداس ... این شعر بالا هم از زبون تو نوشتم هرکی بهت میگه برام یه شعر بخون اول یه توپ دارم رو میخونی بعد این شعر گل رو و کلی از شعرای کتاب داستانات
یکی از کارایی که همیشه عاشقشی آب بازیه دیروز طبق معمول همیشه چهارپایرو گذاشته بودی تو حموم و داشتی دستاتو توی روشویی میشستی منم داخل اتاق یکدفعه دیدم صدای جیغ و گریت داره میاد با عجله دویدم سمت حموم که دیدم چشمت روز بد نبینه ماسک موی منو برداشتی و گرفتی زیر فشار آب باعث شده همههه ماسک مو ها شسته بشه و بره توام همینجوری گریه میکردی و میگفتی میگم بابا برات بخرههههههه منم دیدم انقدر خودت ناراحتی عصبانیتمو فرو دادم حالا هرچی بهت توضیح میدم که کارت بد بوده ولی اشکال نداره همین جوری یه بند گریه میکنی
چند شب پیش من تو آشپزخونه بودم تو هم داخل اتاقخواب که دیدم صدات نمیاد بعد با عجله از تو اتاف اومدی بیرون رفتی سراغ کشو دستمالا یه دستمال برداشتی داشتی میدویدی سمت اتاق که بهت گفتم کجااا؟؟ گفتی تو نیایاااااا(هروقت این حرفو میزنی معلومه ذستگلو آب دادی) بعدم گفتی تو باید امشب تو آشپزخونه بخوابی
اومدم دنبالت دیدم بععلهههه لیوان آبی که از دیشب بالای سرمون مونده بودو خانوم خالی کرده تو جای من هیچی دیگه تا صبح روی مبل خوابیدم
دیروز داشتیم میرفتیم مهمونی تو حیاط همسایمونو دیدم بعد از اینکه بهش سلام کردی گفتی دارم میرم مهمونی فردا هم تو رو میبرم
همیشه هم همه چیز برات جای سوال داره مامان اون چیههه؟ چرا اینجوریههه؟چرا این این شکلیه؟؟؟
آرنیکا و عشق تعویض لباس
گلسر بازی
آرنیکا و زینب
تعطیلات آخر هفته رفتیم ییلاق آلاشت در سوادکوه به سه تاییمون خیلی خوش گذشت
حاج خانوما
اولین تجربه جوجه بازی ، انقدر ازش خوشت اومده بود از خودت جداش نمیکردی
رنگ بازی
تفریح تقریبا هرروز ما رفتن به پارک
دختر مدلینگ من