عزیزترین من در 28 ماهگی

سلام عسلکم ! 

یک و یک و یک آناناس     تو میوه خا پادشاست

بخور اونو خوشمزست      هرطه(طور) که میل شماست

پوست تنم راه راهه         سفیده و سیاهه

باید مواظب باشم            شاید گرگه در حاله (راهه)

توپ دست و پا نداره         میچرخه و راه میره 

وقتی سوتش(شوتش) میکنه        از این ماها میرن (از اینجا تا ماه میرن)

این اردک نالنجی          تو آب شینا0شنا) میکنه

وختی گسنه (گرسنه ) میشه     نوکش رو وا میکنه

اینا جدیدترین شعراییکه به تازه از کتابهایی که برات میخونم یاد گرفتی... آرنیکای من ! عروسک من ! در 28 ماهگی خیلی عاقل تر شدی و خداروشکر درکت از محیط اطرافت خیلییییی بهتر شده دیگه روی در دیوار نقاشی نمیکنی... لباساتو بیخودی از تنت در نمیاری پرت کنی هر وقت از دستشویی میای سریع شلوارتو میپوشی ... شبا خودت با علاقه مسواک میزنی و یه عالمهههه کار دیگه که نشون میده دختر کوچولوی من چه قدر بزرگ شده و از پس کارهای خودش برمیاد ... هر وقت میریم بیرون خیلی قشنگ به محیط اطرافت توجه میکنی همش دنبال شباهتها میگردی ماماننن این ماشینه شبیه ماشین خاله هدیس ... ماماااان این شبیه کیف منه ... مامااان این شبیه کفش منه... مامان اون سرسره زرده اون تاپ گرمزه و ...

خاطرات پارک

تولد حوریه جونی

تکه ای از بهشت آهار

بفرمایید ادامه مطلب

آرنیکا و عشق آب بازی

داشت بارون میبارید گفتی مامان میخوام به نینی مم بارونو نشون بدم

رزای چیپسی به کمک آرنیکا

از این بزغاله انقدر خوشت اومده بود که میگفتی ببریمش خونمون