آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

رنگین کمون زندگی ما آرنیکا

آرنیکا و 21 ماهگی

1393/8/13 23:31
نویسنده : مامان هانیه
987 بازدید
اشتراک گذاری

دنیای شیرین من چقدر لذت بخشه وقتی می بینم داری کم کم بزرگ میشی ... با همه شیرینیها و دلبریهایت ... دیشب به بابا گفتم چقدر سال دوم زودتر از سال اول داره میگذره 

تفریحات این روزهای نیکا خانوم اینه که صبح که از خواب بلند میشه سریع میره سراغ جیندیل یه سیدی برات خریدم به اسم جینگیلی و فینگیلی بین این همه سیدی که داری فقط همینو دوست داری البته سیدی رنگین کمان هم تفننی نگاه میکنی ولی عاشق جینگیلی هستی... بعد از اون طبق معمول برای غذاخوردن باید بریم توی حموم جای نهارخوری برای شما عوض شده تازه اونم همراه با قصه شنگول و منگول به صورت هیجانی تو حموم مشغول آب بازی میشی هرچیم اسباب بازی دوست داشته باشی با خودت میبری تو آب (واقعا تو این شرایط بی آبی عذاب وجدان دارم ولی چاره ای نیست فقط همین جوری میتونم حریفت بشم)

یکی دیگه از علاقه مندیهات نقاشی شده شیرین عسلم یاد گرفته با مداد رنگیهاش نقاشی بکشه البته همون خط خطی همشم از من میخوای که برات نی نی یا آوا همون آقا بکشم عاشق اینی که دستتو بزاری و من برات دورشو بکشم فدای اون دستای کوچیکت بشم مامانی اگر بدونی این دستای کوچیکت چه معجزه مهربونی به من نشون داد

امروز روز عاشورا بود من و تو دوتایی با هم رفتیم تا سر خیابون و کلی دسته سینه زنی دیدیم هر چی سینه زن میدیدی میگفتی دیندین بعد دستتو میزدی به سینت خیلی متاسف شدم ازاینکه یادم رفت دوربینو بردارم گوشیم هم که به لطف زمین انداختنای شما خراب شده پس عکس یادگاری نتونستیم بگیریم 

امشب هم رفتیم پارک دو تا کوچه بالاتر و برای شام غریبان شمع روشن کردیم بابا مهدی برامون سه تا شمع خریده بود شمع خودم و تو رو به نیت سلامتی و راحت گذشتن از مرحله شیر گرفتن تو نازدونه من روشن کردم .. مامانی آخه نمیدونی چقدر برام سخته که بهت بخوام بگم دیگه نباید شیر بخوری اونم وقتی این همه وابستگی و احتیاج رو در تو میبینم دکترت به خاطر بی اشتهاییت خیلی اصرار داره که این اتفاق هر چه زودتر بیفته من هم تصمیم گرفتم هفته دیگه شروع کنم خدا خودش کمکمون کنه 

از کارهای دیگه روزانه ما اینه که میشینی روی پای مامان و با هم کلمات رو تمرین می کنم دیگه خیلی بهتر کلمات رو ادا میکنی شیرین زبون من هر کلمه رو با 2 3 بار تکرار میتونی شبیهش رو بگی و منو غرق در شادی کنی قند توی دلم آب میکنی وقتی دو تا کلمه پشت هم بکار میبری میگی مامان بیا یا مامان بدو یا بابا دف ینی رفت ... بهت میگم بابا کجا رفته میگی پول بعد دستتو به نشونه پول تکون میدی 

حالا بریم عکسای این ماهو با هم ببینیم

آب بازی زندگی من در حال نهار خوردن

اینم عکس دستای نازنینم

پرو لباس زمستونی

طبق معمول عاشق لباس پوشیدنی جرات ندارم در کمدتو باز کنم 

تولدت مبارک خاله هدیه یا به قول تو ادی

آرنیکا و حلما

 

 

پسندها (4)

نظرات (7)

چاره اینجاست
14 آبان 93 8:17
مامانی
14 آبان 93 17:42
خدا حفظش کنه هانیه جون ماشالله هر روز خواستنی تر میشه نازی دخملی چقد اب بازی دوست داره ای جونمممم ممنون عزیزم خوبی محمد صادق عزیزم خوبه
مامی الی
15 آبان 93 9:35
دختر زيبا و نازنيني داريد خدا بهتون ببخشه. قرار بود اگه فرزندم دختر باشه اسمشو آرنيكا بذارم مرسی الی جون خیلی لطف داری آریا جونو ببوس
مامان زهرا جون
20 آبان 93 5:30
سلام و هزارن سلام وماشالله و هزار الله اکبر به دخمل ناناز چه بزرگ شدی خاله فدات شه هانیه جون امیدوارم موفق بشی من که میترسم از همینی هم که هست بیفت خیلی اذیتم میکنه.پوشکش هنوز پابرجاست؟! خداکنه به راحتی کنار بیاد و راحت بشین عزیزم موفق باشی سلام عزیزم مرسی که به ما لطف داری بهمون سر میزنی آره از پوشک میترسم زود باشه ایشالله تابستون
مامان زری
21 آبان 93 1:02
ارنیکای نازم خیلی دوست دارم هانیه جون چه عجب اومدی وب دخترمون رو آپ کردی خیلی دلم براتون تنگ شده بود انشاالله همیشه شاد و خوشحال باشین راستی عاشق عکسای پرو لباسشم سلام زری جون خوبی به خدا نمیرسم همش درگیر کارای این خانومیم برا تولدشون چه برنامه ای داری هنز فکرشو نکردم
شیما مامان شاهین کوچولو
29 آذر 93 19:36
سلام عزیزم... شاهین تو مسابقه نی نی وبلاگ شرکت کرده. لطفا کد 40 رو به شماره 1000891010 پیامک کنید.. ممنونت میشم
الهه
1 بهمن 93 2:54
وای چه دخمل نازی دارید خدا حفظش کنه واستون