آرنیکا و 21 ماهگی
دنیای شیرین من چقدر لذت بخشه وقتی می بینم داری کم کم بزرگ میشی ... با همه شیرینیها و دلبریهایت ... دیشب به بابا گفتم چقدر سال دوم زودتر از سال اول داره میگذره
تفریحات این روزهای نیکا خانوم اینه که صبح که از خواب بلند میشه سریع میره سراغ جیندیل یه سیدی برات خریدم به اسم جینگیلی و فینگیلی بین این همه سیدی که داری فقط همینو دوست داری البته سیدی رنگین کمان هم تفننی نگاه میکنی ولی عاشق جینگیلی هستی... بعد از اون طبق معمول برای غذاخوردن باید بریم توی حموم جای نهارخوری برای شما عوض شده تازه اونم همراه با قصه شنگول و منگول به صورت هیجانی تو حموم مشغول آب بازی میشی هرچیم اسباب بازی دوست داشته باشی با خودت میبری تو آب (واقعا تو این شرایط بی آبی عذاب وجدان دارم ولی چاره ای نیست فقط همین جوری میتونم حریفت بشم)
یکی دیگه از علاقه مندیهات نقاشی شده شیرین عسلم یاد گرفته با مداد رنگیهاش نقاشی بکشه البته همون خط خطی همشم از من میخوای که برات نی نی یا آوا همون آقا بکشم عاشق اینی که دستتو بزاری و من برات دورشو بکشم فدای اون دستای کوچیکت بشم مامانی اگر بدونی این دستای کوچیکت چه معجزه مهربونی به من نشون داد
امروز روز عاشورا بود من و تو دوتایی با هم رفتیم تا سر خیابون و کلی دسته سینه زنی دیدیم هر چی سینه زن میدیدی میگفتی دیندین بعد دستتو میزدی به سینت خیلی متاسف شدم ازاینکه یادم رفت دوربینو بردارم گوشیم هم که به لطف زمین انداختنای شما خراب شده پس عکس یادگاری نتونستیم بگیریم
امشب هم رفتیم پارک دو تا کوچه بالاتر و برای شام غریبان شمع روشن کردیم بابا مهدی برامون سه تا شمع خریده بود شمع خودم و تو رو به نیت سلامتی و راحت گذشتن از مرحله شیر گرفتن تو نازدونه من روشن کردم .. مامانی آخه نمیدونی چقدر برام سخته که بهت بخوام بگم دیگه نباید شیر بخوری اونم وقتی این همه وابستگی و احتیاج رو در تو میبینم دکترت به خاطر بی اشتهاییت خیلی اصرار داره که این اتفاق هر چه زودتر بیفته من هم تصمیم گرفتم هفته دیگه شروع کنم خدا خودش کمکمون کنه
از کارهای دیگه روزانه ما اینه که میشینی روی پای مامان و با هم کلمات رو تمرین می کنم دیگه خیلی بهتر کلمات رو ادا میکنی شیرین زبون من هر کلمه رو با 2 3 بار تکرار میتونی شبیهش رو بگی و منو غرق در شادی کنی قند توی دلم آب میکنی وقتی دو تا کلمه پشت هم بکار میبری میگی مامان بیا یا مامان بدو یا بابا دف ینی رفت ... بهت میگم بابا کجا رفته میگی پول بعد دستتو به نشونه پول تکون میدی
حالا بریم عکسای این ماهو با هم ببینیم
آب بازی زندگی من در حال نهار خوردن
اینم عکس دستای نازنینم
پرو لباس زمستونی
طبق معمول عاشق لباس پوشیدنی جرات ندارم در کمدتو باز کنم
تولدت مبارک خاله هدیه یا به قول تو ادی
آرنیکا و حلما