20 ماهگی نیکا خانوم
دختر خوشگل مامان 20 ماهه شدی فدای تو بشم که چقدر داری بزرگ میشی چقدر ماهها داره زود میگذره
عزیز دل من این روزها حسابی شیرین زبون شدی و با یه سری کارهات مارو شگفت زده میکنی مخصوصا شیطونیهات هرکاری که من انجام میدم تو هم پشت سر من باید اون کارو تکرار کنی حالا هر کاری که میخواد باشه در داغون کردن وسایل خونه استادی هیچ لوازم آرایش سالمی برای من نگذاشتی نمونه یک شیطونی خطرناکت همین امروز بود که شمعدان سنگین روی کنسول رو انداختی پایین خدا خیلی به ما لطف داشت که روی تو نیفتاد بعد هم رفتی سراغ ماشین ظرفشویی درشو باز کردی و یک لیوان از توش برداشتی و شکوندی ... صبح هم من داشتم ظرفارو میشستم اومدی تو آشپزخونه طبق معمول شلوارتو در آوردی و بعد هم پوشکت و همون لحظه ... قالیچه آشپزخونه رو صفا دادی ... بعد ازظهر هم نمیدونم مداد شمعی از کجا آوردی در حالیکه هم همشو جمع کرده بودم و روی مبلا نقاشی کشیدی... این دسته گلای یک روز شماست خانوم خانوما دیگه از غذا نخوردنات و حرصایی که سر بی اشتهایی میخورم بذار که نگم چون خیلی تکراریه ... مهمترین سرگرمی عسل خانوم هم اینه که همش بره سر کشوی لباساش بریزشون بیرون از توش انتخاب کنه تنش کنه هی بپوشه هی در بیاره مخصوصا عاشق اینه که لباسای نو تنش کنه
خلاصه که حتی لحظه ای هم نمی تونم چشم ازت بردارم عشقم همش در حال آتیش سوزوندنی ... راستی ماه پیش درست روزیکه 19 ماه و 22 روزه بودی رفتیم درمانگاه نزدیک خونمون و گوشتو سوراخ کردم. خیلی خوشگل شدی مامانی من البته خیلی هم اذیت شدی گل من خیلی ترسیدی ببخشید عشق کوچولوی مامان آخه خودت خیلی گوشواره دوست داشتی الانم خیلی دوسشون داری
یه سری کلماتی که آرنیکای شیرین مامان میگه اونم به زبون خودش
هدیه ادی
هدا هداااا
باباجی
مامان الی مامان لیلیلی
پیش پیش پیس پیسسس انقدر این کلمرو شیرین میگی عسلکم
سیب پیسب
از اینا اینااا
پارک بارک
اسب اس
تاب تاب
تخت تخ
دست دت
پا با
دل دل
سر س
دندون دندی
گرگ آبو
هاپو آبو
صدای جوجو ببیی هاپو رو هم بلدی بگی
خوشگلم ماه پیش وزنت 11300 قدت 83
دوستت دارم مامانی
عاشق این لباسی هستی که مامان الی برات آورده خیلی برات بزرگه ولی طبق معمول که عاشق لباس پوشیدنی اصرار میکنی که تنت کنی
تولد بابایی که آرنیکا مهلت نمیده شمعو فوت کنه
اینم از خلاقیتهای بچم