برای اولین بار
امروز میخوام چند تا اتفاق که برای اولین برات افتاده رو بگم
هفته دیگه عروسی پسر دایی بابا مهدی دعوتیم و تصمیم گرفتم برای گوگولیه نازم برم طلا بخرم تا حالا چند بار با مامانی الهه رفته بودم پاساژ قائم ولی هیچ سرویس ستی پیدا نکرده بودم که خوشم بیاد بالاخره دیروز برای چندمین بار رفتیم به طلا فروشیهای اونجا سر زدیم و برات خریدم
و این جوری شد که آرنیکا خانم اولین سرویس طلاشونو خریدن
اتفاق دوم که برای اولین بار افتاده اولین خرابکاری آرنیکا خانومه
بعلههههههههه عکسها کاملا گویای حادثه هست
این من این آرنیکا
و در آخر هم این خانوم که شاد و سرمست از دستگلی که به آب دادن
و اما اتفاق سوم که خیلیم دلخراشهههههههه اماااااان از دست این پشه های لعنتی ... 2 شب خونه بابایی اینا موندیم پشه ها هم حسابی از عشقم پذیرایی کردن
الهی خیر نبینن از جوونیشون... الهی نیششون بشکنه... الهی چرک بشه از تنشون دربیاد الهیییییییی